سایناساینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

پستــــــــــــــه کوچــــــــــــــــولو

اینگونه گذشت

منو ساینا این روزا حسابی درگیریم البته نه اینکه فکر کنین درگیر ١کار خاص.. نه بلکه درگیر همدیگه ایم!!!! اره دیگه برا خودمون روزگاری داریم این روزا اتفاقات زیادی افتاده خوب ُ بد..                   اول اینکه بگم بعد از برگشتنمون از بندر مامانبزرگ ساینا یعنی مامان بنده ١هفته بیشتر موندن و مسئولیت خاله فاطمه و مدرسه فرستادن و شام و ناهار دادنش شد به عهده ی من و از اونجایی که ساینا خانوم ناز نازی اجازه نمیدن مامانی از کنارشون تکون بخوره بنده دیگه هیچوقت آزادی نداشتم که بیام سراغ وبلاگت..چونوقتایی هم که خواب بودی کلی کار داشتم همون روزابود که دخمل ن...
29 بهمن 1391

مسابقه

سلاااااام عشق مامانی  از قرار معلوم 1مسابقه ی جالب تو نی نی وبلاگ برگزار شده که ما باید انگیزمون رو از ساخت این وبلاگ برای نی نی کوشمولوهاای نانازمون برای دیگران شرح بدیم خیلیییی جالب بود برام  منو ساینا هم از طرف یکی از بهتریییین دوستای نی نی وبلاگیمون نیکو جونم (دختر خاله کسرا کوچولو) دعوت شدیم  عزیز دل مامانی خب منم مثل بقیه مامان ها بهترین ها رو برای تو میخوام عشقم..   وقتی این وبلاگ رو برات ساختم 27اسفند 90 شما رو 4.5ماهه باردار بودم  و با کلی اشتیاق و ارزوهای رنگی  این وبلاگ رو برات ساختم تا تمام خاطرات کوچیک و بزرگ  و خوبی ها و بدی ها ،سختی ها و آسونی ها ،فراز و نشیبهای زندگی تو گل ن...
19 بهمن 1391

اولین سفر به بندر

سلاااااااااااااااااام ما اومدیم جای همتون خاااالی بود خیلی خوش گذشت هوا هم که عالی بود دخمل نازمون اولین سفر برون استانیشُ تجربه کرد الهی فداش شم اینقدر خوش سفر و ماهه ذره ای اذیت نکردتازه بهقول باباش ما کلی اذیتش کردیم آخه اونجا از گهواره(به قول کرمونیا گاچو) گرفتیمش الان دیگه راحت رو پا خواب میره عروسک نازم برا گهواره هم اصلا اذیت نکرد.. جالب اینجاست کرمان هرکار کردم نتونستم رو پا خوابش کنم اما اونجا به راحتی خواب رفت اوووونم تو 1خونه شلوغ و پرسر صدا..اخه علاوه برما 3نفر مامان بزرگ بابابزرگو خاله ساینا وهمینطور مامانبزرگ و زنداییو دختر دایی مامان ساینا هم بودن خلاصه جای همتون خیلی خالی ایشالله که باهم بریم رااااستی سای...
14 بهمن 1391

1نفس راااحت..

آخیییییییییییش.... بالاخره تموم شد امروز٨بهمن ماهاگه خدا بخواد درسو تحویل و.. تموم شد حالا فقط ١مامان میمونه با ١دخمل کوچولو با کلی وقت آزاد و کار انجام نشده سلااااااااااااااااااااام سلامبه دخمل خوشکلم و به همه ی فرشته های مهربونی که اینمدت که ما نبودیم منتظرمون بودن دلم برا همتون تنگ شده ١دنیااااااااااااااااااااا این ١ماه اخیر اتفاقای زیادی افتاد از همه مهمتر امتحانت من بود که خداروشکر به خیر گذشت تحویلمم که امروز دادمو منتظر نتیجه ام..ناگفته نماند که پروژه اصلیه رو خرداد باید تحول بدم اما خب وقت زیاده.. دست مامان بزرگ هاو بابازرگهای ساینا+عمه هانیه درد نکنه که کلی کمکم کردن ایشالله که منو ساینا جبران کنیم دخمل مامان ...
8 بهمن 1391
1